فلسفه اینک مرده است. معرفی کتاب طرح بزرگ استیون هاوکینگ
هدف استیون هاوکینگ و لئونارد ملودینو از نوشتن کتاب طرح بزرگ پاسخ دادن به پرسشهایی از این قبیل بوده است: جهان کی و چگونه به وجود آمده است؟، چگونه میتوانیم به درک کاملی از جهانی که در آن زندگی میکنیم، برسیم؟، واقعیت بیرون از وجود ما به چه شکل است؟، چرا قوانین طبیعت طوری برنامهریزی شده که اجازه میدهد موجوداتی مانند ما در آن وجود داشته باشند؟ و .. سوالاتی که همه ما در زندگی به آن فکر میکنیم ولی نمیتوانیم پاسخ صحیحی برای آن پیدا کنیم.
در گذشته فیلسوفان به این سوالات میپرداختند ولی امروزه دانشمندان و فیزیکدانان در تلاشند تا پاسخی برای این پرسشها داشته باشند. پاسخهای این کتاب تصویر جدیدی از جهان و جایگاه ما در آن ارائه کرده که نه تنها با آنچه مدتها پیش تصور میکردیم بسیار متفاوت است، بلکه حتی تصویر یک یا دو دهه پیش را هم به چالش میکشد. دوستداران کتابهای علمی، فیزیک، نجوم و کیهانشناسی را به خواندن کتاب طرح بزرگ دعوت میکنیم.
چکیده کتاب
و لئونارد ملودینو دو فیزیک دانان برجسته معاصر در جدیدترین کتاب خود با عنوان طرح بزرگ چنین استدلال میکنند که برای توضیح چگونگی پیدایش جهان (آغاز جهان،بنیان و یا سرچشمه آن) به وجود موجودی اعلاء یعنی «خدا» یا موجودی از این دست نیازی نیست و قوانین فیزیک برای چنین مقصودی کافیست. هاوکینگ میگوید از آنجائیکه قانونی به نام قانون جاذبه وجود دارد جهان میتواند خود را از هیچ بوجود آورد. خلق خود به خود دلیل آن است که چرا موجودات هستند به جای آنکه نباشند، چرا جهان هست، و چرا ما هستیم.
جهان ما یکی از بیشمار جهانهای ممکن است. تنها اندکی از این جهان ها امکان حیات را فراهم میآورند و البته جهان ما یکی از همین جهانهاست. قوانین طبیعت که مسئول وجود اشکال حیات هستند در این جهانها بر اساس شانس و تصادف صرف پدید آمدهاند. هیچگاه فیزیک و فلسفه تا به این حد به یکدیگر نزدیک نشدهاند. اکنون فیزیک خود را متولی پاسخ به این پرسش بنیادین فلسفه میداند که «چرا موجودات هستند به جای آنکه نباشند؟». و این که چگونه «هیچ میهیچد» و جهانی از آن متولد میگردد. و حیات بر مبنای تصادف صرف پدید میآید. و اکنون ما هستیم. با چنین پیشینهای. ما و «سبکی تحملناپذیر هستی».
بخشی از متن کتاب
این اندیشه انقلابی که ما ساکنان معمولی جهان هستیم و نه موجودات برتری که در مرکز آن زندگی میکنند، اولین بار توسط آریستارکوس (از 310 تا 230 پیش از میلاد)، یکی از آخرین دانشمندان ایونیا، ارائه شد. تنها یکی از محاسباتش به جای ماندهاند، یک تحلیل هندسی پیچیده از مشاهدات دقیقی که او از اندازه سایه زمین بر روی ماه در حین ماه گرفتگی انجام داده است. او از دادههایش به این نتیجه رسید که خورشید باید خیلی بزرگتر از زمین باشد.
شاید با الهام از این ایده که اجسام کوچکتر بایستی حول اجسام بزرگتر بچرخند، و نه برعکس آن، او اولین کسی بود که استدلال کرد که زمین مرکز سیستم خورشیدی نیست، بلکه زمین و دیگر سیارات حول خورشید بزرگتری میچرخند. این کشف تنها گام کوچکی بود در رسیدن به این ادراک که زمین تنها یک سیاره مانند سیارات دیگر است، و خورشید ما نیز چیز ویژهای نیست. آریستارکوس فکر میکرد که موضوع همینطوری باشد و باور داشت که ستارههایی که ما در آسمان شب میبینیم، درواقع چیزی جز خورشیدهای دورتر نیستند.
ایونیا یکی از چندین مدرسه فلسفه یونان باستان بود، هرکدام با عقاید متفاوت و عمدتاً متناقض. متأسفانه، دیدگاه ایونیایی از طبیعت (که میتوان آن را از طریق قوانین کلی توضیح داد و به مجموعه سادهای از اصول کاهش داد) تنها برای چند قرن تأثیر نیرومندی داشت. یکی از دلایل آن این است که به نظر میرسید که در تئوریهای ایونیایی هیچ جایگاهی برای اراده یا نیت آزاد یا این مفهوم که خدایان در کارهای دنیا دخالت میکنند، وجود نداشت. اینها از قلم افتادگیهای موحشی بودند که برای بسیاری از متفکرین یونانی، مانند بسیاری از مردم زمان حال، عمیقاً ناراحت کننده بودند.
نقد و بررسی کتاب طرح بزرگ
فلسفه نتوانست پیشرفتهای جدید در علم، مخصوصاً فیزیک را تاب بیاورد. به این ترتیب دانشمندان، در تلاش برای آگاهی بیشتر، حامل مشعل اکتشافات شدند. هدف کتاب طرح بزرگ پاسخ به سوآلاتی است که از طریق کشفیات جدید و پیشرفتهای نظری مطرح شدهاند. این پاسخها تصویر جدیدی از جهان و جایگاه ما در آن ارائه کرده که نه تنها با آنچه مدتها پیش تصور میکردیم بسیار متفاوت است، بلکه حتی تصویر یک یا دو دهه پیش را هم به چالش میکشد. با این حال رد پای طرحهای اولیه این تصویر جدید را میتوان در یک قرن پیش جستجو کرد.
- ۰۰/۰۸/۰۶